متن آهنگ محکوم از رامین مرتاضی
مثل سرمای بارونم تو احساسی که محکوم
تب تشویش من حالا از دور معلومه
دارم تا انتها می رم مسیر راه مرداب رو
از این دلواپسی سیرم بگیر این کلبه خواب رو
به حکم قلب درگیرم دارم از خاطرت می رم
تمومه لحظه هام با تو روزامو پس نمی گیرم
دلم می گیره از رفتن ولی تقدیر من اینه
هنوز عشقتو دارم تو پستوی همین سینه
یه شب آهنگ دلتنگی می خونم سازه من کوکه
دلم فریاد خاموشو به هرچی عشق مشکوکه
یه حس تازه تر داره منو از خونه می گیره
بزار دنیامو بردارم با اینکه عاشقت هستم
نپرسیدی کجای شب به دست جاده پیوستم
یه عمری بی تو محکومم به دنیایی که بخشیدی
دارم می رم بدون اما برام هم قد خورشیدی